اردیبهشت 93 - زانبولوس(زمزیران) - zanblos(zmziran)
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


 

هنر مند بزرگ سردشتی خضر  قادری  ( خله درزی)
به قلم محمد فاضل شوکتی


خضر قادر ی گرماوی فرزند قادر متولد 03/01/1295 روستای گرماب علیا از توابع دهستان آلان شهر سردشت. ایرانی ،کرد و از عشیره سوسنی می باشد . از ابتدای تولد تا حدود 22 سال قبل در روستای محل تولد خود یعنی گرماب علیا زندگی می نمودند و بعدا به روستا باغی نقل مکان می نمایند و حدود بیش از بیست سال است که به سردشت آمده اند.تحصیلات کلاسیک و غیر کلاسیک ندارد
فعال در حوزه بیت و حیران ( ناصر و مال مال - مم و زین - برایموک - رنبیل فروش - قه ر و گوله زر – سیده وان،مه لکه وان،خه ج وسیامه ند ، و ........  سایر فعالیت های هنری : بیش از شصت سال است شمشال می نوازد و شمشالی که او را همراهی می کند بیش از شصت سال عمر دارد نکته قابل تامل و مهم اینست که ایشان در چهارحوزه  هنرکردی  بیت خوانی و حیران و لاوک و شمشال زنی خبر بوده و استاد می باشند .به غذاهای محلی مانند  ماشینه - دوکلیو - ترخینه - کلانه - نیسکینه – و .... علاقه خاصی دارداین هنر مند  بیشتر به استراحت در منزل می پردازد و مرتب پذیرا ی مهمانانی از دور و نزدیک است که علاقمند به شنیدن بیت ها و حیران ها و نوای دل نشین شمشال ایشان هستند و اغلب به ثبت و ضبط آثار هنری ایشان می پردازند.
بصورت رسمی و مدون تا این تاریخ هیچ کسی آثار ایشان را منتشر نکرده است به نقل از ایشان حدود ده سال قبل در سلیمانیه فستیوالی  برای بزرگداشت ایشان  برگزار  شد که بعد از آن ایشان به انتستیتو کرد (آکادمی هنرهای کردی) تحت سرپرستی هنر مند نامی کرد مظهر خالقی دعوت می شوند و آثار ایشان در آن استودیو ضبط می شود که تا این تاریخ منتشر نشده است

منبع در آمد ایشان زنبور داری بود که متاسفانه در بهار 1393 کلیه زنبور های ایشان تلف شده اند و فعلا بیکار است .این هنر مند بزرگ چند سال قبل همسرش را از دست داده است و یک پسر و پنج دختر دارد و اکنون با تنها پسر ش که قادر نام دارد ( ایشان را بنام پدر مرحوم شان قادر نام گذاری نموده اند ) و نو ه هایش در محله دول تانچک سردشت در خانه ای محقر و فقیرانه با سقف چوبی که به هیچ عنوان در خور شان این هنر مند بزرگ که میراث دار فلکلور و هنر غنی مردمان ایران زمین و خصوصا ملت کرد است زندگی می کند و از هیچ اداره و ارگانی هیچگونه حقوقی در یافت نمی کند تنها بنا به قول مساعدی که استانداروقت جناب آقای ( لاادری ) در دیداری که با ایشان داشته اند ضمن اهداء یک ساعت مچی به ایشان قول داده بود که اقداماتی انجام خواهند داد تا این هنر مند مستمری ماهیانه دریافت کنند که ولیکن این مو ضوع به فراموشی سپرده می شود تا اینکه بعد از مدتی مسئول اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی سردشت به ایشان زنگ می زنند و می فرمایند برایت مستمری تعین شده است در ابتدا ماهیانه هشتاد هزار تومان و اکنون ما هیانه یکصد و بیست هزار تومان به ایشان از طرف وزارت ارشاد پرداخت می شود که با شرایط کنونی به هیچ وجه در خور شان هنر مند ی به بزرگی ایشان نیست!!!!قدردانی از هنرمندان فلکلور که وظیفه اصلی انتقال این میراث گرانبها را بر دوش می کشند مهتمرین وظیفه نسل امروز است که باید به درستی این دین را ادا کنیم چرا که بدون توجه به هنر این عزیزان بدون شک میراث گرانبهای فولکلور کردی رو به فراموشی خواهد رفت.این هنر مند بیش از شصت سال است که شمشال می نوازد و قدمت شمشالش به گفته خودش بیش از شصت سال است .شمشال این هنر مند چقدر ارزش دارد ؟این شمشال به چه کسی می رسد ؟و کدام هنرمند کرد راه این هنر مند را ادامه می دهد ؟ در هر جای دنیا ایشان فقط با فروش آلت موسقی خود به نوا می رسیدند در اینجا نه تنها هنر و آلت موسقی ایشان  بلکه برای خودش هم ارزش درخور ایشان قائل نیستند  .و طبق عادت ما ایرانیان پس از فقدان  برای ایشان صدها یاد واره برگزار می شود و تندیس هنرمندانمان  میادین شهر را مزین می کنند.
از مسوولان و متولیان فرهنگی استان و خصو صا شهرستان سردشت می خواهیم با جمع آوری وسایل شخصی هنرمندان برجسته سردشت که نام سردشت را بر زبان ها جاری ساخته اند هم چنین تندیس هنرمندان سردشتی در موزه شهرسردشت (انشالله متولیان میراث فرهنگی و نمایند محترم شهرستانهای سردشت و پیرانشهرامر احداث موزه فرهنگی و هنری اقدامات لازم را انجام خواهند داد ) یاد و خاطره هنرمندان سردشتی را برای همیشه زنده نگه دارند.
از شهردار و شورای محترم شهر سردشت سردشت انتظار می رود اعتبارات لازم جهت ساخت و نصب تندیس این هنر مند را با هنرمند نامی کرد آقای هادی ضیا الدینی تامین  نموده واقدامات لازم جهت نصب تندیس این  هنرمند راردر یکی از میادین یا حداقل اداره ارشاد اسلامی و یا موزه شهر نصب نمایند .
از دیگر هنر مندان نامی دیار سردشت انتظار می رود یه هر شیوه ممکن در بزرگداشت  این گنجیه و سایر گنجینه های هنری  سردشت از هنر خود استفاده نمایند.
در هر کجای کردستان فستیوال یا جشنواره هنری ویا موسیقی و فولکلور برگزار شود حتما از ایشان دعوت رسمی بعمل می آید این هنر مند نامی تا کنون در جشنواره های زیر شرکت نموده است:
مراسم  بزرگداشت خله درزی  با حضور اساتید بزرگی مانند :کریم کابان ،ماموستا نیاز، انور قره داغی،و ... سردشت سال 1383
جشنواره فولکلور بنام ئاله کوک 1 در مجتمع فرهنگی و هنری سردشت.
جشنواره فولکلور بنام ئا له کوکی 2مجتمع فرهنگی و هنری سردشت.
جشنواره ملی موسیقی بیت و حیران 1 در سردشت سال 1385 .
جشنواره ملی موسیقی بیت و حیران 2 درسردشت درسال 1386 .
جشنواره ملی موسیقی بیت و حیران 3 در سردشت سال 1387 .
جشنواره ملی موسیقی بیت و حیران 4  در سردشت سال 1388 .
جشنواره ملی موسیقی بیت و حیران 5 در سردشت سال 1389 .
جشنواره ملی موسیقی بیت و حیران 6 در سردشت در سال 1390 .
جشنواره ملی موسیقی بیت و حیران 7  در سردشت .
کنسرت موسیقی فولکلور  در سال 1392 در  محل سینما ی سردشت با حضور هنرمندان فولکلوریک سردشتی .
شبکه سحر نیز در سال 1392 برنامه ای برای ثبت و ضبط آثار هنرمندان سردشتی در بیوران تر تیب داد .
چهارمین جشنواره فرهنگی و هنری «هه‌‌وارگه‌ی سوز» در پیرانشهر .
و جشنواره و فستیوالهای  بسیار دیگر که پس از دریافت اطلاعات لازم  به این مختصر   اضافه خواهد شد.
مطلب زیر  از خبر گزاری زریان نقل می شود
حضور خواننده فلکلور سردشتی در کنسرواتوار «چایکوفسکی» مسکو
"خله درزی"، خواننده 96 ساله سردشت مهرماه امسال درسمینار «آرکی‌تایپ‌های آوازی هند و اروپایی» که توسط کنسرواتوار «چایکوفسکی» مسکو در این شهر برگزار شده بود، حضور داشته است.به گزارش زریان ؛ «محمدرضا درویشی» از پژوهشگران موسیقی اقوام که همراه با«حمیدرضا اردلان» نشان نسرواتوار«چایکوفسکی» مسکو را دربافت کرد به روزنامه شرق ، گفت:« .... از آقای اردلان هم خواستم دو خواننده همراه خودمان ببریم. یکی از آنها خله درزی، خواننده 96 ساله از سردشت کردستان بود. سردشت در آذربایجان غربی واقع شده اما ریشه مردمان آنجا کرد است و خواننده دیگر برابجر طهماسبیان از ایلات لک است که در جنوب کرمانشاه و شمال لرستان ساکن است.»وی در خصوص دلیل انتخاب این دو خواننده گفت: برای اینکه آخرین دانه زنجیر از آوازهای اصیل هند و اروپایی در ایران هستند و این دو نفر ارتباطی با موضوع سخنرانی من و آقای اردلان نداشتند ولی من از کنسرواتوار مسکو خواستم برای این دو نفر به عنوان دو گوهر درخشان ویزا صادر شود. ضمن اینکه گفتم دلیل حضور اینها بعد از حضور در مسکو مشخص خواهد شد، مسوولان جشنواره هم قبول کردند. سخنرانی من در مسکو درباره «سبک آوازی دوره تیموریان با استناد به آثار منسوب به عبدالقادر مراغه ای» بود که حدود سه ساعت ونیم تا چهارساعت به طول انجامید. درحالی که همه سخنرانی ها یک ساعت طول کشید.«محمدرضا درویشی» و «حمیدرضا اردلان» از پژوهش گران چندین ساله میدانی در عرصه موسیقی اقوام است. یکی از افتخارات این دو، دیدار با آخرین نسل راویان موسیقی اقوام در ایران است.   کنسرواتوار چایکوفسکی مسکو یکی از بزرگ ترین مدارس موسیقی جهان و بزرگ ترین مدرسه موسیقی روسیه است که حداقل دوهزار دانشجو دارد و بزرگانی مثل چایکوفسکی، الکساندر روبن اشتاین، پرو کفیف، شوستاگوویچ، خاچاطوریان و تمام بزرگان موسیقی روس در این سالن، کنسرتی برگزار یا رهبری کرده اند.

توجه  : خواهشمند است در نقل مطالب و عکسهای ، این وبلاگ منبع را قید نمائید :ذکر منبع علاوه بر آنکه رعایت اخلاق حرفه‌یی است، مسوولیت صحت مطالب را نیز بر دوش منبع آن می‌اندازد، ضمن اینکه ذکر منبع حتما باید در بازانتشار اخبار اختصاصی رسانه‌های دیگر نیز رعایت شود؛ زیرا حاصل تلاش، کار و بینش تهیه کننده آن مطلب است. محمد فاضل شوکتی




تاریخ : یکشنبه 93/2/28 | 7:44 عصر | نویسنده : محمد فاضل شوکتی | نظر

 پژوهشی پیرامون وجه تسمیه شهر سردشت:

به قلم : محمد فاضل شوکتی

 

 

انسان در پیرامون خود، با اسامی اشخاص، مکان ها، حیوانات، نباتات، اشیا و غیره سروکار دارد که علت نامگذاری (وجه تسمیه) بسیاری از این اسم ها بر او پوشیده است. یکی از مسایلی که ذهن کنجکاو بشر را به خود مشغول کرده است، یافتن ارتباط حقیقی بین اسم و مسمی است. وجه تسمیه در متون ادبی و به ویژه متون عرفانی، کاربرد فراوانی دارد. از آنجا که شاعران و نویسندگان عارف مسلک با دیدگاه متفاوت از دیگران به پیرامون خود می نگرند، خلاقیت و هنرآفرینی آنان در استفاده از وجه تسمیه اسامی هم بی نظیر است. مسلم است که شناخت اشکال گوناگون وجه تسمیه، کمک شایانی به درک حقایق تاریخی  خواهد کرد؛ به همین منظور، این مقاله و بطور اخص در  مورد واژه سردشت  پرداخته  است.تاریخ نویسان و محققین  چگونه با استفاده از ابزار وجه تسمیه که برخی جنبه افسانه و خرافه نیز دارد، برای بیان کشف نهفته های گذشتگان  سود جسته اند؟

ریشه‌شناسی (به انگلیسی: Etymology) یا علم اشتقاق: علم مطالعه? تاریخی واژه‌ها می‌باشد. مسائلی مانند اینکه چه موقع وارد زبانی شده‌اند، از چه منبعی وارد شده‌اند و اینکه در طول زمان چه تغییری در ساختار (فرم) و معنای آنها ایجاد شده‌است، در این حیطه بررسی می‌گردد.

واژه‌شناسی

ریشه‌شناسی را در زبان فرانسوی «اتیمولوژی» می‌گویند. اتیمولوژی واژه‌ای است یونانی که از راه زبان لاتین به زبان فرانسوی راه یافته‌است. در یونانی باستان اتیمولوژی به معنی «شناخت اتیمون (Etymon)» و اتیمون به معنی «معنی حقیقی واژه» بوده‌است.در زبان تازی فقه الغه نامیده می شود[ابوالقاسمی م. ریشه‌شناسی (اتیمولوژی). تهران. ققنوس. چاپ‌چهارم. 1389. ص 11] احمد فردید از معادل «علم الاسماء» برای آن استفاده کرده‌است.

تاریخچه

علمای قدیم در نوشته‌های خود گاهی با ذکر «وجه تسمیه» و «وجه اشتقاق» به شرح واژه‌ها می‌پرداختند. مقصود علمای قدیم از وجه تسمیه و وجه اشتقاق ریشه‌شناسی بوده است.[ ابوالقاسمی م. ریشه‌شناسی. تهران:ققنوس. 1389. ص57] در لغتنامه دهخدا به نقل از تعریفات جرجانی آمده: «بیرون آوردن کلمه ای از کلمه  دیگر بشرط آنکه در معنی و ترکیب با هم مناسب و در صیغه مغایر باشند.»[ لغتنامه دهخدا، اشتقاق] با این تعریف اشتقاق معادل «Derivation» می‌شود و یکی از انواع واژه‌سازی خواهد بود که خود یکی از سازوکارهای مورد مطالعه تئوری ریشه‌شناختی است.

در سردشت فعلی در قسمت شمال غربی ، شهر قدیمی نیِزه رو ( Nezaroo ) قرار داشته است که به فاصله یک کیلومتری در کنار چشمه ای بنیان شده بود و در باب وجه تسمیه آن داستان را هم نقل می کنند .

اینکه از چه زمانی نام سردشت بکار گرفته شده به درستی معلوم نیست و آیا قبل از نام نیزه رو ، سردشت بکار گرفته می شد یا بعد از متداول گشت نیاز به تحقیقات بسیار عمیقی دارد ، در کتاب فتوح سواد العراق هم نامی از سردشت برده نشده در حالیکه از شهرباری در نزدیکی آن ذکری به میان آمده است . آنچه یقین است اینکه واژه سردشت در متون تاریخی و جغرافیای بعد از اسلام تا دوره متأخر یعنی از دوره صفویان به بعد ثبت و ضبط نشده و حتی در کتاب نزهة القلوب حمدالله مستوفی هم نیامده است . در متون جغرافیایی قرن سوم و چهارم و پنجم بویژه مسالک و ممالک از سلَق زیاد  سخن رفته که به احتمال بسیار قوی با منطقه سردشت است ، و اینکه سلَق چرا با سردشت منطبق است و بعد از زبان شناسی هم قابل مطالعه است زیرا محل تلاقی سه راه مهم تجاری و کاروانرو بوده است و که شهرزور و مراغه و دینور را به قول صاحبان مسالک و ممالک به هم متصل می نمود و راههای این سه مرکز عمده از طریق سلَق به هم متصل می شد که موقعیت منطقه سردشت دقیقاً در وسط آنها قرار گرفته است و در زبان عربی هم سلَق می تواند سه لک      ( سه شاخه ) کردی باشد که همان معنی سه راه را القاء می کند . علاوه بر آن ابودُلف در سفرنامه اش (ص 54) پس از گزارشی از کردهای هذبانی ، می نویسد : « و دهات آنجا را تا حدود «سلَق» و «دینور» و توابع «شهروز» وسعت دادند »  پس مینورسکی در تعلیقات خود  در باب  محل  سلَق می گوید : « توسعه نفوذ هذبانی ها تا بالای سلق  (Salaq) و شهرزور و دینور صحیح به نظر میرسد. سلق بخشی است که خصوصاً در حوادث قرن سوم هجری ( نهم میلادی ) از آن ذکر شده است . یکی از دو سلق که متعلق به  « احمد به روح العودی » بوده با بخش « لاجان » امروز واقع در غرب ساوجبلاغ مطابقت دارد و رشته کوههای مرزی ( گردنه « زنوی شیخ » ) آنرا از « سلق غربی » متعلق به « بنی الحسن الحمدانی » جدا می سازد . این بخش با بخش کنونی « رواندوز » تطبیق می کند .   ( سفرنامه ابودلف ، ص 115 ). می بینیم که مینورسکی آن را دو منطقه بسیار نزدیک به سردشت منطبق می داند . و نیز ابن خرداد در کتاب المسالک و الممالک ( ص 97 ) مینویسد : از روستاهای ناحیه آذربایجان است . و اما درباره اشتقاق سردشت و استعمال این کلمه تحقیق ممتعی را بایسته است .

 

1. (زرتشت) : بنا به اتفاق آراء زادگاه زرتشت پیامبر ایرانی غرب ایران است، و باستان شناسان قراین بسیاری از آئین زرتشتی در منطقه سردشت پیدا نموده اند، که مبین صحت این ادعا است . ضمن اینکه نامهای فراوانی از جمله روستا "هرمزآ باد" و.... لذا می توان سردشت را بدلیل اینکه زادگاه زرتشت است ،"زرتشت" که به مرور زمان به سردشت تغیر یافته است دانست.

مردم کردستان، سردشت را زادگاه زرتشت پیامبر ایرانی دانسته ( پنداشته) و آن را گرامی می دارند. و از آنجا که این نام را در زبان کردی "زرتشت" "زرادشتر" می خوانند، عقیده دارند که سردشت از نام "زرتشت" گرفته شده که بعد از حمله ی اعراب به ایران به " سردشت" تغییر نام پیدا کرده است. لازم به ذکر است در روستای (لیلانه) از توابع ربط سردشت و در منطقه(گورک) آثار به جای مانده از آتشکده های بزرگ موجود است و و واژه ی (گورک) یا(گبرک) همان (گبر) به معنای زرتشتی و مجوسی در کتاب های لغت در فرهنگ های فارسی آمده است که می تواند دلیلی بر این مدعا باشد.

زردتشت در نیمه ی اول قرن ششم قبل از میلاد پیام خود را ابلاغ کرد که بعدها در کردستان این پیام تحت عنوان آیین زرتشتی مشهور گردید . معروف این است که زرتشت در جنوب شرقی کردستان و در اطراف دریاچه ارومیه به دنیا آمده است که بعدها به خراسان رفته است . کتاب مقدس زردتشت «اوستا » نام دارد که به زبان « مدی » زبان باستانی کردی نوشته شده است . مردم کردستان سردشت را زادگاه زردتشت پیغمبر ایرانی می دانند. هنوز هم در بعضی از روستاهای دور و بر سردشت جای آتشکده های قدیمی به چشم می خورد. مانند روستای ولیو ، لیلانه ، گرور و هرمزآباد (هرمزد آباد کرد).

 

2. (زیر دشت" یا "زردشت) یکی از گمانه زنی های دیگردر مورد وجه تسمیه سردشت، این است که سردشت معرب واژه "زیر دشت" یا "زردشت" به معنی دشتی که مانند زر حاصل خیز است (زیر+ دشت) یا (زر+دشت) . با توجه به سرچشمه آب اشامیدنی بزرگ شهر و زمین های حاصلخیز این حدس نیز محتمل می نماید .

3. (سارد + د ه شت ) یا (سرد + دشت) : به معنای دشتی که سرد است ، دشت سرد که با توجه به زمستانهای سخت و هوای سرد دشت زاب که دارای هوای معتدل و منطقه گرمسیر آلان که نسبت به سردشت از هوای گرمتر برخوردار است ای وجه تسمیه نیز محتمل می نماید

4. (سه ر+ ده شت ) یا ( َسر+ دشت ) : به معنای بالای دشت یا دشت بالا دست

بعضی دیگر معتقدند واژه ی سردشت از دو قسمت "سر" به معنی "اول" و "ابتدا" و "دشت" به معنی"زمین پهناور" ، "هموار"، " جلگه"، ... و سردشت به معنی "ابتدا" یا " آغاز" دشت است. به بیان دیگر به معنی دشتی است که تا رودخانه زاب ادامه دارد.

5. (سارو + ده شت) : سارو یا سارو بیر

سرداری از بانه در جنگ چالدران

هرگاه تاریخ ایران را ورق بزنیم می بینیم که کرد همواره در دفاع از ایران و حفظ مرزهایش چون دژی پولادین بلاگردان ایران بوده و در لشکر کشی ها و کشور گشائی های ایرانیان در کنار دیگر رزم آوران ایران جنگیده و جانبازی نموده است.

نمونه اش جانبازی کردهای تبعیدی به خراسان در برابر روس ها و ازبکها می باشد.در جنگ سربازان ایرانی در گرجستان زمان صفویه و نیز در پیکار سپاهیان نادر در هندوستان و فتح هرات در زمان آقا محمد خان قاجار جنگجویان کرد حضور داشته اند.

در سال 920 هجری قمری برابر با 1514 میلادی کردها در یازی به سپاهیان ایران در عهد فرمانروایی شاه اسماعیل صفوی علیه سپاهیان ترک عثمانی جان فشانی کرده و تلفات سنگینی بر آنها وارد ساخته اند.

در کتاب شاه جنگ ایرانیان از دلاوری قهرمانی از بانه سخن می رود که نمونه جوانمردی و پایمردی به شمار رفته است.

وی سارو بیره نام داشته و از خاک بانه برخاسته است.در کتاب شاه جنگ ایرانیان به عنوان "شیر مردی از کردستان" معرفی شده و جزء افسران و فرماندهان برجسته ایران در آن جنگ به شمار رفته است. به سبب اینکه در تیراندازی شمخال( نوعی سلاح آتشین) بسیار ماهر بوده او را قورچی نامیده اند، وی از کودکی به تیراندازی و شکار پرداخته و از گوشت شکار، دوستان و بینوایان را بهره مند ساخته است.در بالا رفتن از سخره ها و راهپیمائیها همواره از دیگران پیشی می گرفت.در زمان او جنگل بانه بسیار انبوه بود در میان آن جنگل جز بز و گوسفند کوهی ، پلنگ هم یافت می شد.

او از پوست پلنگ لباس تهیه می کرد.آنهایی که از شهرهای اطراف بانه به بانه می آمدند او را شناخته و لقب "پلنگینه پوش" را به او داده اند.

گوشت های شکار سارو چندان فراوان بود که برای جلوگیری از فاسد شدن آنها، دکان قصابی باز کرد تا گوشتها را در آن بفروشد.

سارو قیافه برازنده ای داشته و گاهی او را سهراب پسر رستم می نامیده اند.او با شیوه جوانمردیش مورد اعتماد بوده و در حل و فصل اختلاف میان مردم نقش سازنده ای را بازی می کرده است.

شاه اسماعیل در آغاز سلطنت سفری به کردستان کرده و از بانه عبور نموده است.در آنجا وصف سارو را شنیده و او را به حضور طلبیده و گفته است: آیا موافق هستی در قشون من کار کنی؟ سارو گفته :من با همکارانم از راه شکار زندگی می کنیم و نیازی به خدمت تو نداریم.شاه اسماعیل پس از گفتگویی طولانی با سارو او را راضی کرده تا به همراه دوستانش در ارتش ایران وارد شود.شاه اسماعیل در چند جنگ سارو بیره و همکارانش را به کار گرفته و دریافته که مردانی دلیر هستند.در میان سربازان تحت فرمان سارو سربازانی از عشایر کاکاوند،سگوند و اسباوند هم دیده شده اند.سارو گرزی در دست داشته که وزنه ای از سرب به قدر یک من و نیم بر آن نصب کرده و با سپر، خود را از قسمتی از حملات دشمن حفظ کرده است.چماقهای وحشت آور سربازان زیر فرمان سارو که از درختان مغز دار مثل بلوط و چوب گردو می ساختند در سنگینی کمتر از گرز او نبود.

 سارو و سربازانش فنون جنگی را به اندازه سربازان "اویچ اوقلان" عثمانی نمی دانستند ولی تهور فوق العاده و استقامت جسمی آنها جبران آن قسمت را می کرد.سارو هر قدر جلو می رفت از شمار سربازان کاسته می شد.تیراندازان عثمانی که کمان فنری داشتند دائم به طرف سربازان ایرانی تیراندازی می کردند.یک تیر کوتا از فنری جستن کرد و بر صورت سارو نشست و گونه او را سوراخ کرد. سارو مثل اینکه خاری را از صورت دور نماید دست برد و آن تیر را از صورت کند و به دور انداخت و بعد نعره ای برآورد و گرز خوفناک خود را بر فرق یک سرباز" اویچ اوقلان" زد و سرباز عثمانی بدون ناله بر زمین افتاد و برنخاست.

شاه اسماعیل در حالی که قلب ارتش خود را می نگریست جنگاوران را مورد تحسین قرار می داد.تیر دیگری بر صورت سارو نشست اما از جانبازیش است.

یک گلوله توپ از نوع گلوله های مضاعف از راه رسید و به دست سارو اصابت کرد و دست راست او را قطع کرد .در حالیکه خون از دستش فواره می زد به سوی توپچی ها حمله می برد و آنها را فراری می داد.

آنهایی که فرار اختیار کرده بودند از دور به جانب آن مرد دلیر تیراندازی می کردند و آنقدر خون از بدن قهرمان کرد رفت که از پا در آمد.

سلطان سلیم پادشاه عثمانی نیز مردی سلحشور بود و می توانست به ارزش مردان جنگی پی ببرد و بعد از اینکه سارو افتاد ، دریافت که ممکن است سرش را از تنش جدا نمایند. دلیری آن مرد طوری در پادشاه عثمانی موثر گردید که یک سوار را فرستاد و به فرمانده توپخانه امر کرد که از بریدن سر سارو خودداری نماید( 2 رجب 920 هجری قمری)سه تن از سرداران برجسته قلب جبهه ایران که اصلان و امیر عبدالباقی و سارو بودند کشته شدند و حسن بیگ الله زنده ماند.

 شاه اسماعیل متوجه شد که برای نجات آن قسمت از سرداران که زنده مانده اند چاره ای جز عقب نشینی نیست.

 متاسفانه سلسله صفویه، افشاریه، قاجاریه و در پایان پهلوی جواب فداکاری های مردم کردستان را همواره با کشتار و تبعید و زندان و خانه خرابی داده اند.

 برگرفته از کتاب تاریخ و جغرافیای بانه نوشته محمد رئوف توکلی

 

6. سه رو + ده شت) : سرو (درخت سرو + دشت )

7. البته پس از شهر باستانی موساسیر در منطقه ربط گزینه و گمانه زنی های متعدد دیگری مطر ح می شود که نیاز به تحقیقات بیشتری در این زمینه می رود . و زمان و مطالعه  بشتری را می طلبد، که امیدوارم پژوهشگران در این زمینه کوتاهی ننمایند.

 

نوشته شده توسط محمد فاضل شوکتی ،17/04/1392

منایع :

فتوح سواد العراق (نخستین تاریخ فتوحات اسلام در کردستان )
جغرافیای غرب ایران ژاگ دومرگان
فرهنگ هه نبانه بورینه ماموستا هه ژار مکریانی
کتاب تاریخ و جغرافیای بانه نوشته محمد رئوف توکلی
ابوالقاسمی م. ریشه‌شناسی (اتیمولوژی). تهران. ققنوس. چاپ‌چهارم. 1389. ص 11
ابوالقاسمی م. ریشه‌شناسی. تهران:ققنوس. 1389. ص57
لغتنامه دهخدا، اشتقاق
ابوالقاسمی م. ریشه‌شناسی (اتیمولوژی). تهران. ققنوس. چاپ‌چهارم. 1389. ص11
ابراهیم اسکندری نیا، ساختار سازمان ایلات و شیوة معیشت عشایر آذربایجان غربی ، ارومیه 1366ش
وجه تسمیة شهرهای ایران ، ج 1، تهران 1375ش ؛ عباس جعفری
سرزمین زردشت ( رضائیه ): اوضاع طبیعی ، سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی ، تاریخی ، تهران 1348ش
ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف ، تاریخ ماد، ترجمة کریم کشاورز، تهران 1357ش
 حسینعلی رزم آرا، فرهنگ جغرافیائی ایران ( آبادیها )، ج 4:
سعید عبدی ، «میژووی پیرانشار ] تاریخ پیرانشهر
سروه ، سال 11، ش 113ـ114 (آذر و دی 1374)
بهمن کریمی ، راههای باستانی و پایتختهای قدیمی غرب ایران ،
یاقوت حموی ، معجم البلدان ، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965.
کرد، تاریخ، زبان و فرهنگ، ولادیمیر مینورسکی، ترجمه: محمدرئوف یوسفی نژاد، تهران، نشر سهیل، 1378ش.

  



برچسب‌ها: محمد فاضل شوکتیپژوهشگرسردشتپیرانشهر

تاریخ : یکشنبه 93/2/28 | 6:44 عصر | نویسنده : محمد فاضل شوکتی | نظر